اتزیو آودیتوره دا فیرنزه(۱۵۲۴-۱۴۵۹) یک نجیب زاده اهل فلورانس در زمان رنسانس بود. او همچنین رئیس انجمن برادری اساسینها در ایتالیا، در بین سالهای ۱۵۰۳ تا ۱۵۱۲ بود.
با اینکه اتزیو، پدرش (جیوانی آودیتوره) یک اساسین بود، ولی خودش تا ۱۷ سالگی این موضوع را نفهمید. وقتی که پدر و دو برادرش را در یک توطئه اعدام کردند او که در شهر زادگاهش تحت تعقیب بود، با مادر و خواهرش از فلورانس فرار کرد و به سمت مونتریجیونی (ویلای عمویش) فرار کرد. عموی او (ماریو آودیتوره) اتزیو را از راز پدرش با خبر کرد. اتزیو تمرینات خود را نزد ماریو شروع کرد. هدف اصلی اتزیو گرفتن انتقام از رودریگو بورجیا (رئیس تمپلارها) به خاطر اعدام خانواده اش بود.
اتزیو در طی سفرهایش، صفحات کدکس(Codex Pages) که نوشته جدّش، الطیر ابن الأحد(Altair Ibn Alhad) را جمع آوری میکرد. او همچنین توانست شهرهای رُم، ونیز و فلورانس را از دست تمپلارها خارج کند.
بعد از سالها، اتزیو تصمیم گرفت تا درباره تاریخ اساسینهاها تحقیق کند. پس به سمت شهر تاریخی مصیاف (Masyaf)، که یکی از پایگاههای اصلی آساسینها بود و همچنین در نسخه اول بازی نمایش داده میشود، حرکت کرد تا اسرار اجداد خود را پیدا کند. ولی بعد از رسیدن متوجه شد که آنجا را تمپلارهای مغول به دست گرفته بودند. پس به سمت قسطنطنیه حرکت کرد تا کلیدهای مصیاف را پیدا کندو محل کتابختانه مخفی را پیدا کند.
سالها بعد اتزیو که از گروه اساسینها بیرون آمده بود در توسکانی و در ویلای خود همراه با همسر و دو فرزندش زندگی میکرد. او در هنگام گشت و گذار در شهر فلورانس به خاطر سکته قلبی مرد.
اتزیو آودیتوره دا فیرنزه در تاریخ ۲۰ ژوئن ۱۴۵۹، در فلورانس به دنیا آمد. او دومین فرزند جیووانی آئودیتوره و ماریا آئودیتوره بود. در آغاز بازی «کیش یک آدم کش ۲» شاهد متولّد شدن اتزیو هستیم. پدر او به نظر میرسید که یک بانکدار موفق باشد. اتزیو در نو جوانی پیش جیووانی تورنابونی برای یادگیری تجارت و بانکداری کارآموزی میکرد، تا در آینده رئیس بانک آودیتورهها بشود.
مادر اتزیو کسی است که او را با هنرمند معروف آن زمان یعنی لئوناردو داوینچی آشنا میکند. لئوناردو بعداً یکی از بهترین دوستهای اتزیو میشود و گاهی نیز برای او اختراعاتی مانند کایت میکند.
روزی اتزیو به خانه باز میگردد و متوجه میشود که پدر و برادرهایش نیستند و خدمتکارشان به او میگوید که سربازان آنها را به زندان بردهاند. فردای آنروز پدر و دو برادرش را در میدان شهر و در مقابل مردم و خود اتزیو اعدام کردند. اتزیو پس از مدتی متوجه میشود که همه چیز زیر سر مردی به نام رودریگو بورجیا است. او دوستان صمیمی جیووانی را فریب داده و آنها را متقاعد کرده بود تا به جیووانی (پدر اتزیو خیانت بکنند). اتزیو پس از فهمیدن این موضوع عهد کرد تا همه آنها را بکشد. او برای اینکار از عموی خود ماریو کمک گرفت.
در این بین اتزیو متوجه میشود که همه چیز فقط به خاطر قدرت و پول نیست، بلکه همه چیز به خاطر یک جسم کروی به نام «قطعه بهشتی/ Piece Of Eden» است. توسط این قطعه میتوان تمام افراد را کنترل کرد و آنها را مجبور به اطاعت از خود کرد.
اتزیو در طی حدود ۲۳ سال توانست همه عاملان قتل پدر و برادرانش را بکشد و فقط رودریگو بورجیا مانده بود ولی او اکنون پاپ شده بود و قدرت زیادی داشت. با این حال اتزیو با او جنگید و او را شکست داد. ولی او را نکشت، زیرا اعتقاد داشت اینکار پدر و برادرانش را بر نمیگرداند.
سپس او، قطعه بهشتی را به عموی خود داد تا او، آنرا در یک جای امن قرار دهد.
پس از رها کردن رودریگو بورجیا، اتزیو به سمت ویلای عموی خود حرکت کرد. فردای آنروزی که به ویلا رسید، با صدای توپ از خواب بیدار شد و فهمید که ویلا تحت حمله قرار گرفته است. هنگامی که در حال دفاع از شهر بود متوجه شد که دروازه ورودی باز میشود و چزاره بورجیا در حالی که ماریو را گروگان گرفته و قطعه بهشتی را در دست دارد وارد شهر میشود. سپس او ماریو را میکشد. اتزیو در همین لحظه مورد اثابت تیر قرار میگیرد و بیهوش میشود.
پس از به هوش آمدن تصمیم میگیرد که یه جنگ با چزاره برود. او بعد از حدود ۸ سال توانست چزاره را بکشد و قطعه بهشتی را پس بگیرد.
اتزیو پس از سالها متوجه میشود که پدرش در نامهای به کتابخانهای مخفی در مصیاف اشاره میکند. به همین علت او تصمیم میگیرد تا به مصیاف برود و کتابخانه مخفی را کشف و راز اجداد خود را کشف کند. برای اینکار باید به کلیدهای مصیاف که کلید ورود به کتابخانه است را پیدا کند. با هر بار پیدا کردن یک کلید مصیاف، اتزیو وارد خاطرات جدّش، الطیر ابن الأحد میرود. پس از به دست آوردن همهٔ کلیدهای مصیاف، اتزیو وارد کتابخانه میشود و جسد جدّش الطیر را در حالی که روی صندلی است میبیند. او سپس یک صندوقچه مخفی پیدا میکند که در آن یک قطعه بهشتی دیگر در آن است. ولی اتزیو از برداشتن آن امتناع میکند. زیرا به نظر او اینهمه اتفاق برای یک نفر کافی است. و در این حین، او شمشیر و تیغهٔ مخفی خود را در میآورد و در آنجا میگذارد و آنجا را ترک میکند.
اکشن فیگور |
ابعاد (طول × عرض × ارتفاع) | 0 x 0 x 0 |
وزن | 0 |
نظرات (0)