ماگ تائوریل و کیلی (2)

کیلی

کیلی (Kíli) یکی از اعضای گروه تورین سپربلوط (Thorin Oakenshield) بود که برای بازیابی دوباره اربور (Erebor) درکنار دوازده دورف دیگر راهی این ماجرا جویی شده بود . کیلی در سال ۲۸۶۴ دوران سوم در کوهستان آبی (Blue Mountains) به دنیا آمد. او  فرزند دیس (Dís)، خواهر زاده تورین و از نسل دورین بود (Durin). او و برادر بزرگترش فیلی (Fíli) جوان ترین دورف های گروه تورین بودند و مشخصه ظاهری آنها باشلق های آبی رنگی بود که بر تن داشتند. فیلی و کیلی چون دارای چشمان تیز بینی بودند همواره نقش نگهبانی را برعهده داشتند. آنها بودند که در کوهستان مه آلود (Misty Mountains) توانستند غاری را برای استراحت گروه پیدا کنند، همان غاری که از اقبال بد دروازه مخفی غار های گابلین ها (Goblins ) بود و موجب شد تا گروه در دام گابلین ها بی افتند که نهایتا به کمک گندالف (Gandalf) نجات پیدا کردند.

آن دو با پشت سر گذاشتن سختی های بسیار و گذر از چالش های فراوان مانند زندان ها الف ها در سیاه بیشه به همراه گروه توانستند خود را به تنها کوه برسانند. این دو برادر بودند که برای اولین بار به همراه بیلبو (Bilbo Baggins) و بالین (Balin) قدم به تنها کوه (Lonely Mountain) گذاشتند و با اسماگ (Smaug) رو در رو شدند.

در نهایت دو برادر در نبرد پنج سپاه (Battle of the Five Armies) به همراه عمویشان، تورین سپربلوط کشته شدند.

تائوریل

تائوریل (Tauriel) نام یکی از کاراکتر هایی است که در فیلم هابیت (The Hobbit ) ایفای نقش کرده است. او یکی از الف ها  ساکن سیاه بیشه (Mirkwood) و فرمانده گارد نیرو های تراندویل (Thranduil') نیز بود. البته این شخصیت در هیچ یک از کتاب های تالکینی وجود نداشته و توسط کارگردان فیلم، یعنی پیتر جکسون (Peter Jackson) به داستان اضافه شده است.

بازیگر نقش تارئوریل در فیلم، اوانجلین لیلی (Evangeline Lilly) و اولین حضورش در این سه گانه در برهوت اسماگ (Hobbit: The Desolation of Smaug) بود.  در طول فیلم داستان های عاشقانه ای بین او و کیلی (Kíli) اتفاق می افتد. او کیلی را از دام عنکبوت ها غول آسا نجات می دهد و بعد از آن و به دستور لگولاس (Legolas) او و مابقی دورف ها را به غار های الف ها می برند تا متوجه قصد ورود آنها به سیاه بیشه شوند. دورف ها به دستور تراندویل خلع سلاح شده و به سیاه چال انداخته می شوند. تائوریل زندانبان کیلی می شود و در یکی از گشت زنی هایش متوجه طلسمی که همراه او است شده که موجب می شود برای مدتی در این مورد به گفت و گو بپردازند...