فانتزیآرت تابلو نقاشی سم و چشم سائورون

سم وایز گمجی

سم هابیتی (Hobbit) از اهالی شایر (Shire) بود. باغبان و بهترین دوست فرودو بگینز (Frodo Baggins). او وفادار ترین فردو به فرودور در طول سفر  به موردور (Mordor) برای نابودی حلقه یگانه (One Ring) بود و نقش بسیار پررنگی در این راه داشت.

سم وایز (Samwise Gamgee) جوان ترین پسر همفست (Hamfast ) و بل گمجی (Bell Gamgee) همراه با تعداد زیادی خواهر و برادر بود. عشق او به الف ها (Elves)، استعدادش در ترانه گفتن و همچنین باور به این که دنیا جایی بزرگتر و شگفت انگیز تر از آن است که هابیت های شایر فکر می کنند، او را هرچه بیشتر ترقیب به ماجراجویی می کرد.  تنها او بود که توانست تا انتهای سفر پر ماجرا برای نابودی حلقه فرودو را تا کوه هلاکت (ount DoomM) در موردور همراهی کند و در این راه بارها جان او را نجات داد. در انتها نیز سم به دلیل عشق بی حدش نسبت به الف ها و همچنین به دلیل این که مدتی حلقه یگانه را حمل کرده بود، از لنگرگاه خاکستری (Grey Havens)، سرزمین میانه (Middle-earth) را ترک و از دریا گذر کرد تا به بیلبو و فرودو بپیوندد.

" میدانم که راه درازی تا خود تاریکی در پیش داریم؛ ولی می دانم که نمی توانم برگردم. حالا دیگر قصدم دیدن الف های نیست، یا دیدن اژدها یا کوه ها – دیگر درست نمیدانم که چه می خواهم: ولی می دانم قبل از این که کار به سرانجام خودش برسد، وظیفه دارم که باید انجامش بدهم، و این وظیفه جلو روی ماست، نه در شایر."(سم وایز - ارباب حلقه ها - یاران حلقه - میانبری وسط قارچ ها)

" کارهای قهرمانانه داستان ها و  ترانه های قدیمی که من به آنها می گفتم ماجرا، فکر می کردم چیز هایی هستند که آدم های استثنایی داستان ها راه افتاذه انذ و دنبال آن گشته اند، چون سرشان برای این جور چیز ها درد می کرده، چون این جور چیز های هیجان انگیز بوده و زندگی کمی کسالت آور، به قول معروف یک جور تفریح، اما قضیه در قصه هایی که واقعن مهم اند یا آنهایی مه یاد آدم می مانند این طور نیست. مردم انگار معمولا نا خواسته درگیر ماجرا شده اند- به قول شما تقدیر این راه را پیش پاشان گذاشته، ولی خیال می کنم مثل ما خیلی فرصت هم داشته اند که برگردند، ولی برنگشته اند" (سم وایز - ارباب حلقه ها – دو برچ – پلکان کیریت آنگول)