ورود

ثبت




گردنبند دانته

تومان139,000
کد محصول: product_527

 

دانته در یک نگاه

دانته به عنوان یک مزدور به شکار شیاطین و هیولاهای جهنمی می پردازد. به نوعی کارآگاه ماورالطبیعه است! وی فردی با قدرت جسمانی بالا ، موهایی به رنگ سفید ، چشمانی به رنگ آبیِ سرد است که همیشه با ردای انگلیسی قرمز رنگ در عموم دیده می شود. علاقه وی به رنگ قرمز ستودنی است. جالب است بدانید که در شرق ، رنگ قرمز به شیطان نسبت داده می شود. دانته شاید در نگاه اول یک شیطان به نظر برسد ولی….یک شیطان دل شکسته!

دانته به عنوان یک مزدور نحوه کار با هر نوع سلاحی را بلد است. از شمشیر معروف پدرش گرفته تا ۲ کلت زیبای Ebony & Ivory ، مهارت کامل برای استفاده دارد. به عنوان کسی که خون یک شیطان در رگ هایش جریان دارد، از قدرت و چابکی بیشتری نسبت به یک انسان عادی برخوردار است. دانته شخصیتی بی اعصاب دارد و نسبت به دشمنان خود هیچگونه رحمی ندارد. از روزی بترسید که دانته ، هویت شیطانی خود را نشان دهد. در آن زمان می توانید شیطان واقعی درون وی را مشاهده کنید و به نوعی شخصیت اصلی وی را در میدان کار و زار ببینید. این قابلیتی است که به آن Devil Trigger می گویند.

dante

یکی از عادت های دانته در تحقیر دشمنانش است. مگر می شود فرزند اسپاردا ، پسر متکبر و یاغی به سادگی از کنار دشمنانش رد شود؟! دیالوگ هایی که بین دانته و هیولاهای جهنمی رد و بدل می شود به یکی از مفرح ترین بخش هایی تبدیل می شود که بسیاری از هواداران سینه چاک دانته این لحظات را می پرستند.

به غیر از نسخه کذایی (!!!) چهارم ، دانته در ۳ نسخه قبل از عبارت Devil never cry استفاده کرده که به معنای ” شیطان هیچوقت گریه نمی کند” است. این عبارت کنایه ایی تلخ بود که شیطان با گریه کردن خود به ضعف خود اقرار می کند!

 

فرزندان اسپاردا

دانته و ویرژیل ، دوقلوهای شیطان Sparda بودند. Sparda اولین و تنها شیطانی بود که در ۲ هزار سال قبل دست به خیانت زده و از بشر حمایت کرد. وی به عنوان خائن شناخته شده و کشته می شود. بعد از مرگ پدر ، دانته و برادرش توسط مادری به نام Eve تربیت می شوند. خیانت Sparda فقط و فقط به علت عشق به یک انسان بود! حال سوال اصلی اینجاست که مگر شیاطین عاشق می شوند؟! همانطور که شیاطین شاید گریه کنند ، شیاطین هم شاید عاشق می شوند…..

دانته و ویرژیل به عنوان یک نیمه انسان ، نیمه شیطان به شمار می آیند. فرزندان اسپاردا در کودکی از محبت مادری نیز محروم می شوند. گروهی از شیاطین مسبب تمامی این اتفاقات را Eve می دانند و به سرپرستی Mundus به خانواده اسپاردا حمله می کنند و از آنجایی که دو طفل قدرتی در برابر آنها نداشتند ، مادر با فداکاری ، آنها را نجات می دهد. حاصل این حمله ، در کاشته شدن بذر نفرت در دل دانته تبدیل می شود و اینگونه بود که شکارچی شیاطین ، دانته برای انتقام لحظه شماری می کند…..

dante-dmc-3

بیداری دانته:

دانته از عیاشی خسته شده و تصمیم گرفته بود تا مغازه ایی به نام Devil never cry باز کند تا به عنوان یک مزدور به مبارزه با شیاطین بپردازد. پس از مدتی ، فردی اسرارآمیز به نام Arkham وارد مغازه وی می شود و وی را به ملاقت با برادر خود ، ویرژیل دعوت می کند. در ابتدای داستان ، برجی در چند متری دانته سر به فلک کشیده که به به برج آرخام معرفی شد. دانته برای رسیدن به نوک برج برای ملاقات با برادرش تلاش کرد و در راه خود با هیولاهای زیادی رو به رو شد که یکی پس از دیگری توسط فرزند خلف اسپاردا نابود شدند.  دانته در خلال ماجراجویی خود ، توسط دختری جوان به نام Lady مورد حمله قرار گرفت. بعدا دانته متوجه می شود که لیدی دختر آرخام است که برای انتقام مرگ مادرش تصمیم گرفته که پدرش یعنی آرخام را نابود سازد. آرخام با ویرژیل ، برادر دوقلوی دانته همکاری می کند و قرار است که گردنبند دانته را از وی پس بگیرند تا بتوانند دنیای شیطاین را با استفاده از برج آرخام برای همیشه باز کنند تا از قدرت کامل اسپاردا استفاده کنند. مادر فرزندان اسپاردا ، برای حمایت از آنها دو گردنبند به آنها داد تا قدرت پدرشان را حمل کنند. ویرژیل طی نبردی بسیار حماسی ، دانته را شکست داده و گردنبند را از وی می دزد و از مهلکه فرار می کند. دانته مرگ را با چشمان خود دید ولی با اینحال از نیمه شیطانی خود کمک گرفته تا خود را بازسازی کند. دانته به سمت قسمت اصلی برج روانه می شود. جایی که ویرژیل باید از گردنبند برای باز کردن دروازه ها استفاده کند. در اینجا توسط Jester ، دلقک مخصوص و نوکر آرخام افشاسازی انجام می شود که هر دو برادر بازیچه دست آرخام شدند. آرخام فقط می خواهد برای مدتی دروازه جهنم را باز کند تا بتواند Force Edge را بدزد. Force Edge شمشیر اصلی اسپاردا بود که هم اکنون نیروی خفته اسپاردا را در خود دارد و صاحب شمشیر می تواند از حداکثر نیروی شیطانی اسپاردا استفاده کند. آرخام می خواهد که یک خدا در زمین باشد! در این بحران ، دانته به سمت دروازه جهنم روانه می شود تا جلوی آرخام را بگیرد ولی لیدی وی را به مبارزه فرا می خواند. دانته نیز طی یک نبرد وی را شکست می دهد و لیدی نیز برای کمک و جبران کارهای خود ، اسلحه قدرتمند خود را به دانته قرض می دهد. دانته به موقع به دروازه می رسد و با آرخامی رو به رو می شود که با استفاده از Force Edge به فرم شیطانی اسپاردا تغییرشکل داده است. نبردی بسیار سخت بین دانته و آرخام شکل می گیرد و دانته در می یابد به تنهایی نمی تواند از پس این هیولای شیطانی بر بیاید. دانته در همین افکار بود که ویرژیل نیز وارد مبارزه می شود و دو فرزند اسپاردا با یکدیگر متحد شده تا آرخام را از پا در بیاورند. آرخام توسط دوقلوها از دنیای شیاطین به بیرون پرت می شود و لیدی به بالا سر پدر خود می رود و انتقام خون مادر را از پدر می گیرد. دانته و ویرژیل از آن سو ، برای گردنبند های خود و Force Edge به مبارزه پرداختند. قدرت هر دو به یک اندازه بود. ویرژیل چابک تر و دانته قوی تر بود. در نهایت ویرژیل از دانته شکست خورده و تصمیم می گیرد که در دنیای شیاطین بماند. Force Edge متعلق به دانته می شود. دانته در انتهای مبارزه تصمیم می گیرد که برادر خود را نجات دهد و یا حداقل گردنبند وی را بگیرد ولی ویرژیل با تکبری که داشت به درون تاریکی سقوط می کند و دانته در نهایت به دنیای انسان ها بر می گردد. دانته برای از دست دادن برادر خود بسیار ناراحت بود. باران می بارید و دانته نیز اشک از چشمانش سرازیر شده بود. دیالوگی ماندگار در اینجا بین لیدی و دانته شکل می گیرد که بسیار زیبا است.

DMC4__dante_WIP_by_jiuge

لیدی: دانته داری گریه می کنی؟

دانته: شیطان هیچوقت گریه نمی کنه!

لیدی: نمیدونم ولی شاید اگه شیطانی یکی از عشق هاش رو اون بالا…..ماورای این دنیا برای همیشه از دست بده…شاید گریه کنه.

دانته:( سکوت)……

و اینگونه بود که نام مغازه دانته از Devil never cry به Devil May Cry تغییر پیدا کرد.

134939-aleni

بکش یا کشته می شوی

دانته اکنون به جوانی رعنا و مزدوری برای نابودی شیاطین تبدیل شده است و وی هنوز مغازه Devil May Cry (شیطان شاید گریه کند) را برای تخصص خود دارد. در یکی از روزهای کاری دانته ، دختری جوان به نام Trish وی را برای کاری استخدام می کند که البته قبل از استخدام ، تریش با حمله ور شدن به وی قدرت او را می سنجد. تریش از لحاظ ظاهری به مادر دانته شباهت زیادی داشته و دانته بی خبر از همه جا پیشنهاد وی را قبول می کند. ماموریت دانته در جلوگیری از قدرت گرفتن شیطانی به نام Mundus است.  دانته ساده لوح به انجام ماموریت می پردازد ولی غافل از اینکه تریش برای نابودی دانته قدم برداشته است. Mundus شیطانی بود که دستور قتل مادر دانته را داده بود و دانته از این مسئله آگاه نبود. در ماجراجویی دانته وی با فردی به نام Nelo Angelo رو به رو می شود. دانته متکبر با وی مبارزه می کند ولی در نهایت ناباوری دانته ، Nelo وی را شکست می دهد. پس از شکست دانته ، Nelo چشمش به گردنبند دانته میفتد و در ادامه چندین بار دیگر نیز به دانته حمله می کند. در نهایت دانته وی را می کشد و میفهمد که وی برادرش ویرژیل بوده است! پس از شکست ویرژیل ، دو گردنبند به یکدیگر ملحق شده و Force Edge تبدیل به شمشیر اصلی اسپاردا می شود و در نهایت دانته ، فرزند خلف اسپاردا صاحب قدرت کامل وی می شود.

در ادامه ماجرا ، تریش اعتراف می کند که وی نیز به علت در معرض خطر قرار گرفتن جانش برای Mundus کار می کند. دانته تصمیم می گیرد که به جای انتقام از تریش ، به وی کمک کند. در نبرد نهایی دانته با Mundus ، تریش باری دیگر در معرض کشته شدن قرار می گیرد که دانته تصمیم میگیرد وی را نجات دهد ولی با این کار وی زخمی می شود. Mundus در صدد کشتن وی اقدام می کند ولی اینبار نوبت تریش است که جبران کند و وی سپری برای حملات دانته قرار می گیرد. در اینکه تریش و دانته عاشق یکدیگر شده بودند شکی نیست. به همین علت خشم دانته به حدی رسیده بود که از قدرت نهایی شمشیر پدرش استفاده کند. دانته هم اکنون از Mundus قوی تر بود و پیروز میدان بود. Mundus باید فرار می کرد. دانته به فرم عادی خود تبدیل شده بود ولی تریش قدرت خود را به صورت موقتی به دانته انتقال داد تا جلوی فرار Mundus را بگیرد. دانته در نهایت Mundus را نابود می سازد.

دانته و تریش در نهایت با یکدیگر به شغل شکارچی شیاطین می پردازند. برای بار دیگر اسم مغازه دانته تغییر پیدا کرده بود. Devil never cry !

 Dante_and_Nero

پیروان اسپاردا:

شهر Furtuna ، قبیله ایی از انسان ها در آن زندگی می کردند که Sparda را می پرستیدند. آنها به خود لقب ” پیروان شمشیر” را داده بودند. Nero شخصیت جدیدی بود که روحش خبر از ماجراهای پیش رو نداشت. نرو طی مراسمی که نامزدش  Kyrie در آن شرکت داشته حضور به هم رساند تا اجرای وی را ببیند ولی دانته از ناکجاآباد مراسم را با ورودش خراب کرد و کشیش اعظم یعنی Sanctus را بدون هیچ درنگی ترور کرد. پیروان شمشیر به سرعت سازماندهی شدند و Credo ، برادر Kyrie به دنبال قاتل روانه شدند ، بی آنکه بدانند وی فرزند اسپاردا است! اولین مقابله نرو با دانته در اینجا بود. نرو و دانته با یکدیگر به مبارزه پرداختند. دانته حرکات بسیار سنجیده انجام می داد ولی با اینحال نرو چابک تر از دانته پیر بود. نرو از قدرت شیطانی خود استفاده کرد تا دانته را نابود کند. دانته با دیدن قدرت خفته نرو ، وی را تحقیر کرده و از مهلکه می گریزد. پس از فرار دانته ، پیروان شمشیر در میابند که کسانی که دانته کشته ، همگی جزو شیاطین بودند. نرو از تغییر شکل خود متعجب شده بود. برای اولین بار قدرتی را احساس کرده بود که قبلا طعم آن را نچشیده بود.

Credo به نرو ماموریت می دهد تا دانته را بیابد و انگیزه اصلی وی را بفهمد. ماجراجویی های نرو با ورود نیروهای کمکی به شهر شروع می شود. با بدو نیروهای کمکی ، شهر توسط شیاطین مورد حمله قرار می گیرد و این اتفاق به گردن دانته انداخته می شود. سران شهر مستاصل شده و برای چاره اندیشی به قصر شهر می روند. نرو نیز راهی قصر می شود که در میان راه با شخصیتی جدید به نام Gloria آشنا می شود که به جمع سران می پیوند. در ادامه ماجراجویی ، نرو در میابد که فردی به نام Agnus آزمایشگاهی مخفی برای آزمایش قدرت های شیطانی تکه های شمشیر Yamato دارد. یاماتو شمشیر افسانه ایی ویرژیل ، برادر دانته بود. به دستور Sanctus ، ارتشی ویژه برای حفاظت از Sanctus فراهم گشت. توسط همین آزمایشگاه ، Sanctus باری دیگر با کمک روح شیاطین به دنیا بازگشت.  نرو به مقابله با Agnus پرداخت ولی به علت ضعف خود توسط وی در آزمایشگاه کشته می شود. نیروی عجیبی یاماتو را که در نزدیکی نرو بود ترمیم داد و یاماتو به سمت نرو جذب شد. نرو باری دیگر متولد شد ولی با ظاهر و قدرتی بیشتر! ظاهرا روح ویرژیل در نرو حلول پیدا کرده بود. Agnus با دیدن این قضیه پا به فرار گذاشت و به Sanctus گزارش این حادثه را داد. نرو به دنبال Agnus روانه شد و بالاخره وی را گیر انداخت ولی Agnus توانست دروازه های جهنم را باز کند و قدرتی بیش از حد پیدا کند. نرو طی نبردی بسیار طاقت فرسا وی را شکست داد. در اینجا بود که نرو دریافت که Credo نیز عضوی از این توطئه بود. اینبار نوبت Credo بود تا جلوی نرو را از جست و جوی حقیقت بگیرد. در کشمکش بین نرو و Credo ، Agnus نامزد نرو را به وی نشان می دهد و نرو را تحریک می کند تا به فرم شیطانی خود تبدیل شود. Kyrie با دیدن این صحنه از نرو متنفر می شود. در نهایت نرو Credo را شکست می دهد. Credo با دیدن اینکه از خواهرش سواستفاده شده از نرو عذرخواهی کرده و به وی اجازه پیشروی می دهد تا خواهرش را نجات دهد. دانته پس از این حادثه جلوی راه نرو را سد می کند و از وی شمشیر یاماتو را می خواهد و می گوید که قدرت این شمشیر بیش از توان و ظرفیت نرو است ولی نرو از دادن یاماتو امتناع می کند و با دانته باری دیگر وارد مبارزه می شود. پس از مبارزه و با اینکه نرو از دانته شکست خورد ، دانته بیان می کند که این فقط یک آزمایش بود تا بداند که جای یاماتو پیش نرو امن است. در این بینابین ، گلوریا ظاهر می شود و در اینجا افشاسازی انجام می شود که گلوریا همان تریش ، همکار دانته است که به وی کمک می کند.

در نهایت نرو به Sanctus می رسد. وی بر تندیس عظیم الجثه اسپاردا تکیه کرده بود و در اینجا نیز افشاسازی دیگری انجام می شود. بر طبق گفته های Sanctus ، خون فرزند اسپاردا ، یاماتو و شمشیر اسپاردا می تواند این مجسمه را که Sanctus آن را “منجی” می نامد زنده کند تا به وی در حکمرانی کمک کند. حرص و طمع در چشمان Sanctus موج می زد و باری دیگر کسی خواهان تبدیل شدن به یک خدا بود. تریش برای جلب اعتماد Sanctus ، شمشیر اسپاردا را از قبل به وی داده بود و اکنون Sanctus نیاز به خون نواده اسپاردا و یاماتو دارد. در اینجا افشاسازی نهایی اتفاق میفتد که نرو از نوادگان اسپاردا و به احتمال زیاد نواده ویرژیل است.  نرو کلید آزاد شدن نیروی جهنمی به شهر Fortuna به شمار می آید. نرو برای نابودی Sanctus اقدام می کند ولی وی در آخرین لحظه با سپر قرار دادن Kyrie توانست حمله وی را دفع کند و وی را اسیر کند. برای موتور محرکه “منجی” باید از یک شیطان قدرتمند استفاده می شد و علی رغم میل Sanctus که می خواست از دانته استفاده کند، نرو را برای این کار مناسب دید. نرو گرفتار در تندیس اسپاردا باعث شد تا “منجی” بیدار شود. Credo خیلی دیر به نرو ملحق شد و نتوانست کاری از پیش ببرد و توسط Sanctus کشته شد. تریش و دانته نیز پس از Credo به وی ملحق شدند و Credo در آخرین لحاظت زندگی خود از دانته قول گرفت تا نرو و خواهرش را نجات دهد.

از آنسو Agnus شروع به باز کردن دروازه های جهنم کرد تا “منجی” با نمایشی مثلا حماسی مردم را نجات دهد و مردم بیش از پیش به عبادت اسپاردا بپردازند. حال نوبت دانته بود تا وارد عمل شود.

دانته یکی پس از دیگری دروازه های جهنم را می بندد و در نهایت در خانه اپرا Agnus را برای همیشه می کشد. همچنین یاماتو را پس می گیرد و آخرین دروازه را نیز می بندد. سپس به تریش دستور می دهد تا آنجایی که می تواند به مردم مفلوک دربرابر شیاطین کمک کند. حال نوبت به مبارزه نهایی دانته و “منجی” رسیده بود. دانته باید “منجی” را نابود کرده و نرو و Kyrie را نجات دهد.

دانته می دانست که “منجی” در ظاهر فناناپذیر است ولی نیروی محرکه تندیس سنگی ، وجود نرو در درونش بود. پس دانته تصمیم گرفت تا یاماتو را به قلب “منجی” پرتاب کند تا شاید نرو بیدار شود و عکس العمل نشان دهد. این نقشه با موفقیت انجام شد و دانته از خارج و نرو از داخل “منجی” را نابود کردند. Sanctus دیگر چیزی برایش باقی نماند و فقط Kyrie را به عنوان زندانی به عنوان برگ برنده در اختیار داشت. نرو با استفاده از شمشیر جدش ویرژیل “منجی” را شکست داده و Kyrie را آزاد کرد. در انتهای این مبارزه ، نرو شمشیر اسپاردا را به صاحب اصلی خود یعنی دانته برگرداند ولی هنوز مشکلی وجود داشت. تندیس سنگی ، روح Sanctus خبیث را جذب کرده بود و دوباره بیدار شده بود. باری دیگر نرو به مبارزه با “منجی”ِ لعنتی پرداخت و برای همیشه آن را نابود کرد.

پس از پایان ماجرا ، نرو یاماتو را نیز به دانته تحویل داد چون دیگر نیازی به قدرت ویژه یاماتو نداشت ولی دانته ، نرو را لایق شمشیر برادرش دانست و شمشیر Yamato پس از دست به دست شدن های بسیار توسط کاراکترهای بازی در نهایت به نرو رسید.

 

 

شیر یا خط؟

یکی از عادت های عجیب دانته در قمار با سکه بود و برای انجام هر کاری شیر یا خط می انداخت که البته همانند فیلم های وسترن ، هر دو سوی سکه “شیر” بود و دانته فقط برای سرگرمی از این حقه استفاده می کرد. در غیر این صورت وی فردی کله شق و مستبد بود. اگر قرار بود کاری انجام شود خواه خطرناک خواه بسیار ساده ، وی انجامش می داد! پس از داستان انتقام دانته از Mundus ، ماموریت مهیج دیگری در انتظار دانته بود.

دانته باید به کاراکتر Lucia برای نابودی و شکست Airus کمک می کرد. در ابتدای امر ، مهارت دانته در شکار شیاطین توسط Lucia سنجیده می شود. پس از آزمایش دانته به همراه Lucia به پیش مادرش Matier می روند. Matier توضیح می دهد که طی نبردی که با Sparda همراهی داشته به قدرت وی پی برده است و دریافته که فرزندش دانته نیز خلق و خویی شبیه به پدرش دارد. سپس Lucia به وی پیشنهاد کمک می دهد که دانته طبق معمول  با شیر یا خط انداختن به پیشنهاد وی جواب مثبت می دهد! Airus مردی قدرتمند و پول داری است که علاقه زیادی به حکمرانی در دنیا دارد. Airus به نوعی علاقه داشت تا یک خدا در زمین باشد. Lucia تصمیم میگیرد که وی را نابود کند ولی از آنجایی که وی یکی از مخلوقات Airus است به هیچ عنوان قدرت مقاومت در برابر وی را ندارد. Airus تصمیم داشت با پیدا کردن تکه باستانی به نام Arcane شیطان Argosax را بیدار کند تا برای حکمرانی وی بر دنیا کمک کند ولی زهی خیال باطل!

در نبردهای اولیه با Airus ، دانته احساس ضعف می کرد ولی دانته قوی تر از آن چیزی است که فکر می کنید. وی باید Airus را به زمین بزند. Lucia چندین بار به نبرد با Airus  در مقر وی یعنی برج Uroboros قیام می کند. دانته هم طبق معمول باید وی را نجات می داد. Arcane در دستان دانته بود ولی از آنجایی که انسانیت دانته بیدار شده بود نمی توانست Lucia را به حال خود رها کند. دانته حاضر شد تا Arcane را با جان Lucia معامله کند ولی دانته پس از معامله به Airus حمله ور می شود. Airus برای فرار خود دانته را در موقعیت بدی قرار داد. دانته باید برای کشتن Airus بین مرگ و زندگی Lucia تصمیم می گرفت. Lucia هم اکنون توسط Airus تسخیر شده بود و به کشتن دانته کمر همت بسته بود. دانته برای نجات دخترک نا امید شده بود که مادر Lucia یعنی Matier سر می رسد و با قدرت جادویی خود ، وی را از بند تسخیر نجات می دهد.

دانته مادر و دختر را رها می کند و به دنبال Airus می شتابد. وی نگرانی از سوی خدا شدن Airus ندارد چون یکی از Arcane ها تقلبی است و وی هنوز چیزی از این مسئله نمی داند! در نبرد نهایی دانته با Airus در برج ، به شدت Airus توسط دانته تحقیر می شود و در نهایت دانته با کلت خود وی را از پا در می آورد. Lucia پس از این حادثه با دانته رو به رو می شود و از وی می خواهد که وی را نیز بکشد تا مبادا او نیز به یک شیطان همانند وی تبدیل شود ولی دانته از اینکار امتناع می ورزد که ناگهان دروازه های جهنم باز می شوند. Lucia تصمیم میگیرد که به داخل جهنم وارد شود تا دروازه را از داخل قفل کند ولی دانته جلوی وی را با شیر یا خط انداختن می گیرد و خود وارد دنیای شیاطین می شود. Argosax در حال قیام کردن بود و دانته باید به سرعت وارد عمل می شد.

بعد از ورود دانته به دنیای شیاطین ، Arius دوباره به زندگی بر می گردد ولی کماکان ضعیف است. Lucia تصمیم می گیرد اینبار کار نیمه تمام خود را کامل کند و موفق نیز می شود. از آن سو ، دانته نیز Argosax را طی نبردی سخت نابود می سازد ولی دروازه های جهنم بسته می شود و دانته به درون دنیای شیاطین با موتورسیکلت معروف خود می راند. در اینجاست که کاشت روایی نهایی دیده می شود. لوسیا نگران دانته بود و اثری از وی در این دنیا دیده نمی شد. مادر وی به او خاطر نشان می کند که دانته همانند پدرش قوی و قدرتمند است. می تواند از پس خودش بر بیاید. Lucia سکه تقلبی دانته را بر روی زمین پیدا می کند و دو طرفش را امتحان می کند و در میابد که دانته چه شخصیتی داشته است وی تا آخرین نفس به وی کمک کرد و در نهایت در دنیای شیاطین اسیر می شود.

بازیبازها هیچوقت نفهمیدند که آیا دانته هنوز زنده است یا خیر…..

به راستی آیا دانته برای همیشه به افسانه ها پیوست یا در آینده  شاهد هنرنمایی دانته قدیمی و محبوب هستیم؟

نوع کالا

زیورآلات
ابعاد (طول × عرض × ارتفاع) 0 x 0 x 0
وزن 0

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید